تفاوت حامد بهداد باديگر سوپر استارهاي سينما
 
درباره وبلاگ


بنام خدا و سلام ؛ این سایت را تقدیم میکنم به تمامی هنر دوستان. هدفم: از ایجاد این سایت یجا جمع شدن هنرمندان و هنردوستان عزیز ست.و خبرهای هنری می باشد. کسایی که علاقه دارند میتوانند در خبرنامه عضو شوند و هرروز از مطالب داغ باخبر شوند. و کسایی هم که علاقه به نوشتن دارند می تونند در قسمت پایین گزینه ثبت نام را بزنند و فرم را پرکرده و عضو سایت شوند و در نوشتن و مطالب داغ با نام خودشان منو همراهی کنند. در صورت سوال یا انتقاد پیشنهاداتون می توانید:نظرات سازندتونو ارسال کنید رسیدگی میکنم.سپاس
آرشيو وبلاگ


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 39
بازدید کل : 24202
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1



ورود خروج
خــــبرهای داغ سینـــما و موسیقی
Bivafa Va Mehrab
چهار شنبه 19 مهر 1398برچسب:, :: 22:0 ::  نويسنده : مهراب عالمی

بهداد؛ آقای نداشتن های بزرگ! شمایلی که بهداد روی پرده سینما و در زندگی شخصی اش به ما نشان می دهد با باقی ستاره های مشابه سینمایمان چه تفاوتی می کند؟ شاید عصاره و خلاصه این تمایزها یک جمله باشد: «بهداد (برخلاف خیلی از آن ستاره ها) کامل نیست.»

مثل محمدرضا گلزار خوش تیپ نیست

 

گلزار از همان وقت تا حالا نماد خوش تیپی و خوش هیکلی است. تصویر سینمایی اش هم شده آدم خوش چهره پول دار موفق همه چیز تمام. بهداد گرچه از نظر چهره و فیزیک جذاب است. اما سخت بتوان با معیارهای دقیق و واقعی زیبایی شناسی، خوش سیما و خوش اندام حسابش کرد. او بیرون از پرده هم هیچ وقت پیرو مدهای لباس و پوشش های طبق الگو نبوده. در جشن خانه سینما یا فرش قرمز سعادت آباد، صرفا برای غافلگیرکردن در انظار ظاهر می شود. همفری بوگارت درباره مارلون براندو گفته: «وقتی ما با کت شلوار و کلاه شاپو سعی در جلب توجه داشتیم. او با زیرپوش عرقی اش دلربایی می کرد.» بهداد انگار اینجا هم بی شباهت به استادش نیست.

مثل محمدرضا فروتن عاقل نیست

 

بهداد ولی از اینکه دیوانه اش بخوانند نه که ابایی نداشت که حال هم می کرد. این شو اجرا کردن وسط مصاحبه ها و جفت چارکش انداختن ها و تعریف از خود کردن ها و... همه را از این منظر راحت می شود تفسیر کرد. او شا ید به مثابه کودکی است که از اینکه به خاطر رفتار غریب یا اشتاهش مورد توجه قرار می گیرد، خجالت نمی کشد؛ دوست دارد در آن وضعیت بماند تا بیشتر نگاهش کنند.

مثل پارسا پیروزفر متفاوت نیست

چنین بازیگرهایی (مثل پیتر سلرز، یا نمونه وطنه اش سعید پورصمیمی) هرقدر هم توانا و بااستعداد باشند، قابلیت شمایل شدن را ندارند. انتخاب بهداد اما این بود. و او مثل مرشد و مرادش مارلون براندو تا جایی که راه داشت و می شد. همان شخصیتی را که دلش می خواست بازی کرد. حتی وقت هایی که نقش این همه برون ریزی و اکت و هیجان را نمی طلبید و قرار بود آرام تر و درون گراتر باشد، باز یک جاهایی با شیطنت کار خودش را می کرد. «زندگی با چشمان بسته» یا حتی همین پلیس سریال آخرش، نمونه هایی از این شیطنت اند.

مثل شهاب حسینی مثبت نیست

«محسن» سعادت آباد به زنش خیانت می کند. «مهرداد» بوتیک ساقی مواد می شود، «فرهاد» هفت دقیقه تا پاییز آدم نفله ای است که زنش ترکش کرده. «هدایت» مجنون لیلی ولگرد بی چاره ای است که برای صنار پول، روی جانش قمار می کند و توی «دایره زنگی»، «این جوری» ملت را اغفال می کند. غیر از یکی دو استثنا، او هیچ وقت قطب خیر ماجرا نبوده.

وقتی هم مثل «جرم» قرار است نقش مثبت تری بازی کند، باز همه چیز طوری جلو می رود که بددهنی و شری و لات بازی اش بیشتر توی ذهن بیننده می ماند. شخصیت های بهداد را هیچ وقت نمی توان در رسانه ملی به عنوان الگوی نسل جوان تبلیغ کرد. حتی طغیان و عصیانش هم به نتیجه مثبتی منتهی نمی شود به یک عملیات انتحاری کله شقانه بیشتر شده است.

مثل بهرام رادان قهرمان نیست

 

شاهرخ فروتنیان را در «کافه ستاره» کشته یا توی «محاکمه در خیابان» شب جشن ازدواج رفیق فابریکش، پرده از خیانت عروس خانم برداشته. ما هم که پای فیلم هایش می نشینیم هیچ کدام قهرمان نیستیم و تمام زورمان برای دیده شدن هم معمولا به جایی نمی رسد. آیا بهداد آینه ماست؟

مثل ابوالفضل پورعرب عاشق پیشه نیست

 

ممکن است البته مثل او در «دو روی سکه»، دلش بخواهد عینک دودی بزند. سوار موتور شود و همین طور که باید توی موهایش می پیچد توی شهر بچرخد اما آن وقت ترانه روی صحنه باید «مرد تنها»ی فرهاد باشد، نه چیزی که از غم فراق معشوق می گوید. عاشق ترین نقش بهداد افسر عراقی «روز سوم» است. خداییش می توانید «فواد» فیلم لطیفی را به هیات جوانی به درخت تکیه کرده تصور کنید؟

مثل بیژن امکانیان احساساتی نیست

خب البته اگر احساسات را به معنای کنارگذاشتن عقل حسابگر و منطق «دودوتا چهارتا» درنظر بگیریم، چرا. اما خشم و سرکشی و کنترل ناپذیری شمایل بهداد، بیشتر از «قلب»، تابع «غریزه» است. «استنلی کووالسلی» اتوبوسی به نام هوس و «جیک لاموتا»ی گاو خشمگین هم آدم های منطقی و عاقلی نبودند، اما ربطی به کری گرانت یا جک لمون نداشنتد. تصور اشک ریختن بهداد در صحنه ای از فیلم هایش – چنان که «در هر شب تنهایی» بود – برای مخاطب خیلی دور از ذهن است. دوست داریم آقای قهرمان به جای آبغوره گرفتن، آن جا هم نعره بزند و تنوره بکشد.


نظرات شما عزیزان:

tanaz
ساعت12:12---24 آذر 1391
salam dadash mehrab veblage ghashengi dari age ghabel donesti be manam sar bezan.fadat
پاسخ: سلام ممنون نظر لطفته. حتما سر میزنم.


عباس
ساعت23:19---8 آذر 1391
وبلاگ زیبایی داری ممنون
پاسخ ممنون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: